تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم