دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم