پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
شگفتا کرامات ماهی تمام
چه ماهی که خورشید صبح است و شام
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
ای که بر روشنای چهرهٔ خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
گفت:«سُرّ من رَأی»، ترجمان «سامرا»ست
من ولی دلم گرفت... این حرم چه آشناست
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
دنیای با حضور تو دنیای دیگریست
روز طلوع سبز تو فردای دیگریست
ای تا همیشه مطلعالانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
ای لهجهات ز نغمۀ باران فصیحتر
لبخندت از تبسم گلها ملیحتر