وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
دل شکسته...تن خسته، آمد از در ساعت
سلام داد و کمی مکث کرد باز به عادت
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
لطف تو بیواسطه، دریای جودت بیکران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد