چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد