مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن