ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تَنعُّم جهان میخواهم
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
ای در تو عیانها ونهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانۀ عشق تو سر از پا نشناخت
ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز
پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد