آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی