تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی