قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما