چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را