شدهست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیدهست؟
تا به امروز کسی مرتبهات را دیدهست؟
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی