یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
از فرّ مقدم شه دین، ختم اوصیا
آفاق، با بَها شد و ایّام، با صفا