میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی