زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
گر مرد رهی، میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
ای ز پیدایی خود بس ناپدید
جملۀ عالم تو و کس ناپدید
به نام آن که جان را نور دین داد
خرد را در خدادانی یقین داد...
به نام آن که ملکش بیزوال است
به وصفش عقلِ صاحب نطق، لال است
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد