حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟