همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر