بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما