از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم