تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟