ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست