ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم