ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد