در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت