ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
در وصف تو کس، روشن و خوانا ننوشتهست
ای هر که نویسد ز تو، گویا ننوشتهست!
بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب
بیتو خو گرفته با زخمههای آفتاب
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم...که عادت کردیم
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من