آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم