گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
تا تو بودی، نفسِ آینه دلگیر نبود
در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود
چهقدر بیتو شكستم، چهقدر واهمه كردم!
چهقدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم!
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
بر نیزۀ شقاوت این فتنهزادها
گیسوی توست، سلسلهجنبان بادها
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد