دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی