من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد