گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست