بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو