الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...