الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...