حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود