ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تَنعُّم جهان میخواهم
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود