اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را