چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم