بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم