مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم