پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
داشت میگفت خداحافظ و مادر میسوخت
آب میریخت ولی کوچه سراسر میسوخت
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم