پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت