چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد