ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است