چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام