بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما