غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست