گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم