ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
آن روز با لبخند تا خورشید رفتی
امروز با لبخند برگشتی برادر
ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده