دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود