از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار